به نام خدای مهربون
گلهای من امروز میخواهم قصه امام زمان که اسمشون مهدی هست رو براتون تعریف کنم. مامانهای شما الان وقتی میخواهند نی نی کوچولو به دنیا بیاورند کجا میروند؟
بله به بیمارستان میروند. بچهها، اما حدود هزار و دویست سال قبل که هنوز بیمارستان وجود نداشت مامانها نی نی هاشون رو توی خونه به دنیا میآوردند
مادر امام زمان نرجس خاتون هستند ایشان وقتی میخواستند مهدی رو به دنیا بیاورند امام یازدهم امام حسن عسگری رفتند و به عمه حکیمه خاتون اطلاع دادند تا ایشان بیایند و به نرجس خاتون کمک کنند. عمه حکیمه آمدند و کمک کردند و یک نی نی کوچولوی خوشگل و زیبا به دنیا آمدند و او را داخل پارچه سفید و نرم گذاشتند
آن زمان که مثل الان لوله کشی آب نبود. برای همین عمه آمدند داخل حیاط که دستهایشان را کنار حوض آب بشورند، در همین موقع یک پرنده خیلی خوشکل و زیبا که بالهای نرم و سفیدی داشت و بوی خیلی خوبی میداد را دیدند
خیلی تعجب کردند چون تا حالا چنین پرندهای ندیده بودند. رفتند که به امام حسن خبر بدهند که تعداد پرندهها زیادتر میشد، یکی از پرندها که خوشگلتر از همه بود وارد اتاق نرجس خانم شد و مهدی کوچولو را برداشت و از آنجا رفتند. امام حسن که وارد اتاق شد دید نرجس خانم گریه میکنند و میگویند پرندهها مهدی را با خودشان بردند. امام حسن لبخند میزدند و میگفتند که آنها فرشته بودند که مهدی را با خودشان بردند، نرجس خانم باز گریه میکردند و میگفتند مهدی گرسنه میشود، غذا میخواهند.
امام حسن عسکری علیه السلام گفتند که آنها مواظب مهدی هستند، تازه چند وقت دیگر او را به پیش ما میآورند.
بچهها همین طور هم شد، چند وقت دیگر فرشتهها او را آوردند، اما دوستان شیطان که نمیخواستند ما امام داشته باشیم تا مواظب ما باشد، امام زمان را اذیت میکردند، برای همین باز خدا فرشتهها را فرستاد تا امام را نزد خودشان ببرند. بچهها فرشتهها هر هفته پیامها و کارهای ما را نزد امام میرسانند اگر ما کار خوب انجام داده باشیم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) خوشحال میشوند ولی اگر کار بدی انجام داده باشیم امام زمان ناراحت میشوند.
بچهها اگر امام زمان بیایند ما هر چیز خوبی که دوست داریم داشته باشیم میتونیم داشته باشیم، حیوانات وحشی به ما کاری ندارند و… همه جا پر از خوبی میشه.